رهبر معظم انقلاب در دیدار پر شور هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی


گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار پر شور هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی ۱۳۹۲/۱۱/۲۸
  • ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن و در پاسخ به گستاخی، زیاده خواهی، بی ادبی و پررویی مقامات امریکایی حضوری متراکم تر و پرشورتر داشت و اعلام کرد، به هیچ وجه تسلیم زورگویی و باج خواهی امریکا نخواهد شد.
  • زبان از توصیف و تقدیر و تشکر از ملت بزرگ ایران عاجز است
  • در درجه اول در مقابل خداوند متعال که محوِّل دلها و مقلِّب نیت ها و عزم ها است، سجده شکر بجا می آوریم
  • در درجه بعد از آحاد ملت ایران در سراسر کشور به دلیل ارائه چهره ای برجسته، شکوفنده، و زنده از انقلاب اسلامی در روز 22 بهمن، به جهانیان، صمیمانه تشکر می کنم.
  • اولین درس قیام 29 بهمن، «نمایش ویژگی ها و خصلت های برجسته مردم تبریز و آذربایجان» بود.
  • هیچگاه نباید پیام اتحاد و همدلی و همگامی قیام 29 بهمن از یاد برود.
  • این قیام نشان داد که هیچ مانع و قدرت بزرگی نمی تواند در مقابل اراده راسخ یک ملت، مقاومت کند.
  • جشن سالگرد انقلاب اسلامی، همانند خود انقلاب، پدیده ای بی نظیر است.
  • شعارهای مردم در راهپیمایی 22 بهمن حاوی دو پیام اصلی «استقامت و وحدت» بود.
  • انقلاب اسلامی دارای «آرمانهای ایجابی» و «آرمانهای سلبی» است.
  • آرمانهای ایجابی آن، عمل به تعالیم اسلام، تحقق عدالت اجتماعی، حضور مردمی در صحنه ها و حوادث مختلف، اقتصاد مستقل، فرهنگ غیروابسته و اصیلِ ایرانی – اسلامی، پناه دادن به مظلوم و مقابله با ظالم، پیشرفت کشور، برجستگی علمی، و پیش قدمی در اخلاق و معنویت است.
  • تسلیم نشدن در مقابل زورگویی و باج خواهی نظام سلطه را که مظهر آن امریکا است، آرمان سلبی انقلاب اسلامی است .
  • برخی افراد تلاش دارند با بزک کردن چهره امریکا، زشتی ها و خشونت ها و وحشت آفرینی ها را از این چهره بزدایند و دولت امریکا را دولتی علاقمند به مردم ایران و انسان دوست معرفی کنند، اما تلاش این افراد به نتیجه نخواهد رسید.
  • یکی از علت های حضور گسترده تر و پرشورتر ملت در راهپیمایی 22 بهمن، گستاخی، زیاده خواهی، بی ادبی و پررویی مقامات امریکایی بود که مردم با غیرت دینی خود به صحنه آمدند تا به دولت امریکا علام کنند که دچار اشتباه محاسبه نشود زیرا مردم در صحنه هستند.
  • پیام ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن، به همه مسئولان و زحمت کشان اداره امور داخلی و خارجی کشور، این بود که ملت ایران ایستاده است و مسئولان نباید در مواجهه با دشمن، احساس ضعف کنند.
  • اگر روزی بر فرض محال هم، موضوع هسته ای مطابق خواسته امریکا، حل شود، امریکاییها مسائل دیگر را پیش خواهند کشید، و اکنون نیز همه شاهد هستند که سخنگویان دولت امریکا از موضوعات حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی ایران، سخن به میان می آورند.
  • آیا امریکاییها واقعاً خجالت نمی کشند که نام حقوق بشر را می آورند زیرا هرکسی که در دنیا مدعی حقوق بشر باشد، امریکاییها با این همه فضاحت، نباید حتی اسم حقوق بشر را بر زبان بیاورند.
  • کاری که وزارت امور خارجه و مسئولان دولتی درخصوص مذاکرات هسته ای آغاز کرده اند ادامه پیدا خواهد کرد و ایران نقض کننده کاری که شروع کرده است، نخواهد بود اما همه بدانند که دشمنی آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است و این دشمنی، با مذاکرات پایان نخواهد یافت.
  • من اصرار دارم که مسئولان به نیروی داخلی تکیه و به مردم اعتماد کنند تا این سرچشمه فیاض و تمام نشدنی در داخل، خروشان و فروزان و جوشان شود.


جهت مشاهده متن کامل بیانات مقام معظم رهبری اینجا کلیک کنید .

« پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری»

بر روی انار کال علامت گذاشتم ،اگر شهید نشدم آن را می خورم!!

چند روز آمده بودیم مرخصی وباید برمی گشتیم به پایگاه جنگل قائم شهر،آمدم توی حیاط تا پوتینهایم را بپوشم که دیدم برات علی زیر درخت انار خانه مان ایستاده و دارد با یکی از انارهای کال که از درخت آویزان است ،ور میرود!



*برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه نمایید*

ادامه نوشته

تصاویر منتشر نشده از سردارشهید باقرزاده

این عکسها قسمتی از تاریخ است ،تاریخی در همین نزدیکی در کنار ما شاید ،همسایه ما کوچه ومحله ها مان ،همانها که غبار فراموشی مظلومانه آنها را از قلوب پاک دهه پنجاه و شصتی مردم ما می زداید ،ابر فراموشی و وادادگی مطامع دنیائی ،اما قلم کاغذ ودفتر و همه ی اشیاء این عالم ،آنها را ازیاد نخواهند برد واین عکسها که یادشان را برایمان زنده می کنند......روزی که ما برای دنیا جان خواهیم داد ،مردانی بودند که برای حکومت قرآن وپرستش خداوند برروی کره خاکی جان خود را هدیه پیشگاه الهی کردند مردانی همچون سردار باقرزاده که چشم بروی هر آنچه تعلق بود بست و به آسمان پرکشید ،از همین کوچه پس کوچه های شهرمان ،همین نزدیکی.



*برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه نمایید*

ادامه نوشته

هفته وحدت




هفته وحدت و
♦ ولادت با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) ♦
بر امّت اسلامی تبریک و تهنیت باد.


مبانی اعتقادی مهدویت

(بسم الله الرحمن الرحیم)

مسأله‌ی مهدویت به خاطر ابعاد متعدد آن از منظرهای مختلف و زوایای گوناگون قابل بررسی است. می‌توان آن را از جنبه‌های اعتقادی،[1] تاریخی،[2] فلسفه‌ی تاریخ،[3] روان شناختی، تربیتی، اجتماعی و... مورد كنكاش و بررسی قرار داد. نوع رویكرد به مساله و تعیین حوزه‌ی بحث و زاویه‌ی دید برای اتخاذ روش مناسب با آن حوزه و به دست آوردن نتایج صحیح و پرهیز از اشتباه ضرورتی تام دارد.
آن چه در این جا ارایه می‌شود، نگاه به مهدویت از منظر اعتقادی است. این نگاه، حوزه‌ای وسیع و پر دامنه را در بر می‌گیرد و نسبت به دیگر رویكردها به خاطر مبنا و ریشه‌ای بودن آن از نقشی مهم‌تر و اهمیتی دو چندان برخوردار است.
مبانی اعتقادی
همان طور كه اشاره شد حوزه‌ مباحث اعتقادی مهدویت، حوزه‌ای وسیع و گسترده است. آن چه ما از آن گفتگو می‌كنیم نه تمامی این مباحث كه مبانی و مباحث اساسی بحث مهدویت است.
مهدویت و اعتقاد به امام زنده‌ غایب برخاسته از ریشه‌ها و پایه‌های مستحكمی است كه ما از آن، به مبانی اعتقادی یاد می‌كنیم. بدون این پایه‌ها و ریشه‌های عمیق برخاسته از براهین عقلی و نقلی، هیچ رویشی شكل نمی‌گیرد و دوامی نمی‌آورد. برخی از مباحث قابل طرح در مبانی و مباحث اساسی مهدویت عبارتند از:
1- امامت (اهمیت، ضرورت، ویژگی‌ها، راه انتخاب و...)
2- مهدویت از منظر آیات و روایات (شیعه و سنی)
3- دلایل تولد امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ
4- فلسفه‌ غیبت
5- نقش امام در عصر غیبت (فواید امام غایب)
6- وظایف شیعه در عصر غیبت
7- طول عمر حضرت
8- انتظار
9- علایم و شرایط ظهور
10- سیره‌ حضرت (در عصر غیبت و ظهور) و...
از این مجموعه بدون تردید مهم‌ترین و ریشه‌ای‌ترین مسأله همان مباحث امامت و ضرورت آن است. مناسب است قبل از پرداختن به ضرورت امامت اشاره‌ای به اهمیت و جایگاه و بستر این بحث داشته باشیم. مقصود از جایگاه، روشن كردن این نكته است كه بحث امامت، به چه زمینه هایی احتیاج دارد و در چه فضایی مطرح می‌شود و اساساً در بستر و سیر مباحث اعتقادی در چه جایگاهی و رتبه‌ای قرار می‌گیرد.


1- اهمیت امامت
شیعه با اعتقاد به امامت گره خورده است و با این طرح، راه خویش را در تاریخ آغاز كرده و در این راه رنج‌ها برده است، تا آن جا كه به اعتراف برخی محققان[4] آن قدر كه در این راه شمشیر كشیده شد و جان فشانی شد، در هیچ برهه‌ای از زمان و در مورد هیچ یك از دیگر آموزه‌های دین، شمشیر زده نشده و جان فشانی نشده است.
این جان فشانی و اهتمام، از آن جا برخاسته كه به گفته‌ی قرآن، امام مكمّل دین و متمّم همه‌ی نعمت هایی است كه خداوند در هستی قرار داده است.[5] رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر كه به این امر سفارش می‌كرد به هیچ یك از امور دیگر سفارش نمی‌كرد[6] و آن قدر كه برای این مهم از اولین روزهای دعوت علنی تا آخرین لحظات عمرش در بستر بیماری، گام بر می‌داشت و اقدام می‌كرد، برای هیچ كار دیگری اقدام نمی‌كرد و زمینه سازی نمی‌نمود.[7]
امروز و در این نسل، ما امامت را پذیرفته‌ایم، ولی هنوز برای بسیاری از ما، طرح امامت و در نتیجه، بحث امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ گنگ و مبهم می‌باشد و به صورت میراثی از آن پاسداری می‌شود. میراثی كه هنوز عمق و ضرورتش را نچشیده‌ایم.
طرح هایی كه امامت را برای چند نسل بر اساس نص و سنت می‌گیرند و سپس شورایی حسابش می‌كنند. و طرح هایی كه امامت را در حد رهبری تفسیر می‌كنند و شرایطش را حذف می‌كنند، خواه از نسل علی ـ علیه السّلام ـ یا دیگری و طرح هایی كه امامت را موروثی و سلطنتی و نور چشم بازی خیال می‌كنند. و طرح هایی كه امامت را غیر قابل تحلیل می‌شناسند و بر اساس تعبد با تمام ابهامش باورش می‌كنند. تمام این طرح‌ها، امامت را نفهمیده‌اند و جایگاه و بنیادهایش را نشناخته‌اند و در تاریكی تیر انداخته‌اند.
شاید این همه تفسیر و تأویل از آن جا مایه می‌گیرد كه ما حكومت‌ها را در همین اشكال موجود دنبال می‌كنیم و در میان همین سیستم‌ها نقد می‌زنیم و از آن جا كه هیچ كدام از این‌ها با امامت نمی‌خواند یا از كنار آن می‌گذریم یا آن را تخفیف می‌دهیم تا مورد قبول روشنفكران قرار گیرد.
شاید این گمان‌ها از این جا برخاسته‌اند كه ما امامت را مبهم طرح كرده‌ایم و آثار و مرزها و اثراتش را نشان نداده‌ایم و این طرح حكومتی را جدی نگرفته‌ایم.
اگر ما جایگاه امامت را بشناسیم و ضرورتش را لمس كنیم، بر اساس همان ضرورت، وجود امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را احساس می‌كنیم و از زیر بار اشكال‌های بنی اسراییلی، آزاد می‌شویم و بر اساس همان ضرورت و احساس به عشقی از امام می‌رسیم. آن هم نه عشقی ساده و سطحی، كه عشق شكل گرفته و جهت یافته و تبدیل شده به حركت و به سازندگی مهره هایی كه این حكومت سنگین و بلند به آن احتیاج دارد.


2- بستر بحث
با پذیرش اعتقاد به خدا و ضرورت وحی و رسالت، به امامت می‌رسیم. با پذیرش و اثبات این نكته كه خدایی هست و ما محتاج اوییم كه: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله[8] از حكم و خواسته‌ی او می‌پرسیم و به ضرورت وحی و دین و اضطرار به رسول و حجت می‌رسیم. این همان جریانی است كه در اذان و دعا نیز نشان دارد.
در اذان پس از تكبیر به توحید می‌رسیم و ادامه‌ی توحید رسالت است و ادامه‌ی رسالت، امامت. چه بگویی و چه بگذری كه دست آورد رسول احتیاج به وصی و محافظی دارد. در دعا نیز می‌خوانیم: اللهم عرفنی نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف رسولك اللهم عرفنی رسولك... اللهم عرفنی حجتك...[9]
ارتباط ضرورت حجت با ضرورت وحی و اضطرار و افتقار الی الله، ارتباطی اساسی و تنگاتنگ است. بحث ضرورت و اضطرار الی الحجه به دنبا اضطرار به خدا و غیب و معاد و وحی مطرح می‌شود و می‌بینیم كه مرحوم كلینی در كافی، بحث را با همین عنوان دقیق و حساب شده‌ی اضطرار الی الحجه آغاز كرده است.
این خلاصه احتیاج به توضیح دارد: با درك ضرورت و اضطرار به دین - و نه انتظار از دین - كه برخاسته از این نكته است كه امكانات حسی، تجربی، عقلی و قلبی و غریزی آدمی، پاسخ گوی روابط عظیم انسان با خودش و با اشیاء و افراد آن هم با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای محتمل انسان با عوالم دیگر نیست و به ناتوانی و نارسایی این نیروها و امكانات برای این انسانِ بیشتر از هفتاد سال رسیدیم. ناچار ضرورت وحی و دین مطرح می‌شود.
در فرض ضرورت، دیگر تحلیل‌های فرویدی و یونگی و اریك فرومی یا تحلیل‌های طبقاتی و تاریخی جایگاهی نخواهد داشت. چون این‌ها آن جایی مطرح می‌شوند كه دین، ریشه در ضرورت نداشته باشد و آن جاست كه باید جواب داد چرا امری غیر ضروری این گونه در زندگی انسان از گذشته تا حال تأثیرگذار یا مطرح بوده است. با این احتمال و اضطرار به وحی و مذهب، دیگر مذهب امر معقول یا یك راه از میان تمامی راه‌ها نیست كه مذهب تنها راه است؛ و حداقل این چنین مذهبی، تمامی روابط انسان با خود، با اشیاء و با افراد دیگر است و برای این انسانی كه تجربه و علم نمی‌تواند پاسخ گوی روابط این آب و نان و خوابیدن با دنیاهای محتمل با روابط احتمالی پیچیده باشد، حداقل مذهب در حوزه‌ی حیرت‌ها و یا احكام و شرایع نیست، بلكه تمامی زندگی عادی است.
اگر ما از اثبات خدا و معاد و وحی به احتیاج به خدا و معاد و وحی روی بیاوریم و با این افتقار و اضطرار آغاز كنیم، دیگر به انتظار از دین نمی‌پردازیم؛ چون انتظار یك حالت است و اضطرار یك واقعیت. چه بسا تو هیچ انتظاری هم از دین نداشته باشی، اما این رسول است كه با تو كار دارد و شروع كننده است. دین با رسول آغاز می‌شود و رسول با دگرگون كردن تلقی انسان از خویش، اضطرار به مذهب و احتیاج به دین را در جان انسان می‌نشاند. حتی اگر اعراض كند و یا انگشت در گوش خود بگذارد. آن جا كه دین با رسول آغاز می‌شود، دیگر از انسان نمی‌پرسند كه از دین چه انتظاری داری كه می‌گویند: تو محتاجی، تو مفتقری، تو مضطری. انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید.[10]
آزاد اندیش‌ترین دین شناسان چون از این نقطه كه ضرورت یا عدم ضرورت دین است، آغاز نكرده‌اند، گرفتار شده‌اند و در واقع با این پیش فرض كه دین ضروری نیست و یك راه در كنار دیگر راه‌هاست، به تحلیل آن پرداخته‌اند و در حد یك امر قدسی به آن روی آورده‌اند و همین پیش فرض برای گرفتاری آن‌ها كافی است. چون فرض دیگری هم هست و آن ضرورت و اضطرار به دین است و آن هم با این احتمال كه آدمی بیشتر از هفتاد سال استعداد دارد و بیش از یك زندگی راحت و دامپروری بزرگ به او امكانات داده‌اند.
در هر حال با این بینش از قدر و استمرار و ارتباط انسان، به اضطرار و ضرورت وحی و معاد و رسول می‌رسیم و با رسول پیوند می‌خوریم و به همان دلیل كه به وحی و رسول محتاجیم، به امامت و حجت هم محتاجیم كه امامت ادامه‌ی رسالت است؛ چون به شهادت قرآن دو چیز مانع از كفر آدمی است. یكی قرآن، و دیگری، وجود رسول. كیف تكفرون و انتم تتلی علیكم آیات الله و فیكم رسوله.[11]
به شهادت این آیه، معلوم می‌شود كه دو چیز موجب حفظ مردم و مانع از كفر است.


اول، تلاوت قرآن و دوم، وجود پیامبر. پس باید پس از پیامبر، خلیفه‌ای باشد كه مانند پیامبر، حافظ امت باشد و كتاب خدا به تنهایی كافی نیست. افزون بر این كه كتاب خدا، شامل همه‌ی قوانین نیست، بلكه به سنت پیامبر نیز احتیاج داریم و پس از پیامبر باید به باب علم او یعنی علی ـ علیه السّلام ـ و عترت پیامبر مراجعه كرد. آنانی كه فریاد حسبنا كتاب الله سر دادند، می‌دانستند كه این كلام مخالف خود كتاب است كه قرآن می‌گوید: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و می‌گوید: ما ینطق عن الهوی


3- ضرورت امامت
امام شؤونی دارد[12] كه از جمله‌ی آن‌ها پیشوایی و رهبری جامعه است. امامت كه همان پیشوایی و جلوداری است، طرح سیاسی شیعه برای اداره‌ی جامعه است. در نگاه شیعه، آدمی هم چنان كه مضطر به وحی است، مضطر به امام معصوم نیز هست.
این اضطرار و ضرورت از طرق مختلفی قابل استدلال است.[13] آن چه در این جا آورده می‌شود، نگاه به مسأله از منظر دیگری است. در این نگاه، ضرورت امامت و اضطرار به حجت از دو طریق دیگر بررسی شده است. یكی، اهداف حكومت و دیگری، قلمروی حكومت.


1ـ3ـ اهداف حكومت
امروزه اهداف حكومت‌ها در آزادی و امنیت و رفاه و بهداشت و آموزش خلاصه می‌شود.[14] اگر اهداف حكومت‌ها فقط همین‌ها باشد، احتیاجی به طرح امامت و رهبری شیعه نیست كه همان شورا و انتخاب، راه گشا است. اما اگر اهداف حكومت را رشد انسان‌ها در تمامی ابعاد و استعدادها بدانیم یعنی همان كه قرآن گوشزد می‌كند.[15] و این كه به آدمی بیاموزند كه چگونه با حواس، احساس، فكر، عقل، قلب، و هم و خیال خود برخورد كند و به او هدایت و فرقان و میزان را ارزانی كنند و او را برای تمامی رابطه‌های محتمل و یا مظنون و یا متیقن آماده سازند آن وقت چاره‌ای جز پیوند با امامت شیعه و امام معصوم نیست. این رهبری و سرپرستی، هدفی بالاتر از امنیت و پاسداری و بالاتر از رفاه و پرستاری دارد. این رهبری با هدف آموزگاری و شكوفا كردن استعدادهای انسان و با هدف تشكیل جامعه‌ی انسانی بر اساس قسط[16] همراه است.
حكومت هایی كه جامعه‌ی انسانی را تا سر حد یك دام‌پروری بزرگ پایین می‌آورند، نه تنها به این همه وحی و كتاب و پیامبر و امام نیازی ندارند كه حتی به عقل - قوه‌ی سنجش و انتخاب - هم نیازی نیست كه عقل هم زیادی است و تنها غرایز و فكر - قوه‌ی نتیجه‌گیری - و تجربه برای او كافی است. این چنین حكومت هایی كه نه تنها اسلامی كه انسانی هم نیست؛ چون این اهداف با اندازه‌های عظیم انسان ناسازگار است.
اگر اهداف حكومت را هدایت انسان در تمامی ابعاد وهم، حس، فكر، عقل، قلب و روح او بدانیم، آن وقت باید به كسی روی بیاوریم كه به این همه آگاه است و از تمامی كشش‌ها و جاذبه‌ها آزاد است و تركیب آگاهی و آزادی همان عصمتی است كه در فرهنگ سیاسی شیعه مطرح است و عصمت، ملاك انتخاب حاكمی است كه مردم به آن راه ندارند؛ چون نه از دل‌ها آگاهند و نه بر فردا مسلط هستند.
امام از ما به ما و مصالح ما آگاه‌تر و نسبت به ما از ما مهربان‌تر است. چون آگاهی او شهودی و وجوی است و محبت او غریزی و محدود نیست كه ربوبی و محیط است.
با تغییر اهداف حكومت، معیار انتخاب و روش انتخاب تفاوت می‌كند. این چنین اهداف بلندی، معیار و روش دیگری را می‌طلبد؛ همان معیار و روشی كه در تفكر غنی و بینش عمیق شیعه مطرح است. همین است كه دین مرضی - خدا پسند - دین همراه مقام ولایت است. و رضیت لكم الاسلام دینا.[17]
حكومتی كه می‌خواهد پاسدار امنیت و رفاه باشد، می‌تواند با شورا و انتخاب مردم مشخص شود، اما حكومتی كه هدف هدایت، رحمت، بینات، میزان و فرقان را دارد و تمامی نسل‌ها را در نظر می‌گیرد و تمامی عوالم و بیشتر از هفتاد سال دنیا را ملاحظه می‌كند، پایه‌ها و ریشه‌های دیگری را می‌طلبد. پایه هایی كه ریشه در درك ضرورت و اضطرار آدمی به حجت و امام دارد و با تسلیم و اطاعت به همراهی و معیت او می‌رسد و از تقدم و تأخر نجات می‌یابد، كه: المتقدم علیكم مارق و المتأخر عنكم زاهق، فمعكم معكم لا مع غیركم.


2ـ3ـ قلمرو حكومت
قلمرو حكومت تا كجاست؟ تنها در محدوده‌ی خانه و جامعه و هفتاد سال دنیا یا در وسعت هستی و تا بی‌نهایت عمر انسان؟ اگر تنها در محدوده‌ی همین دنیا و 60 سال باشد. نه تنها هیچ نیازی به امام نیست كه به وحی و كتاب و پیامبر هم نیازی نیست؛ چون برای روشن كردن یك چراغ فتیله‌ای، احتیاجی به نیروی اتمی نیست. این محدوده نیاز به این همه استعدادهای فردی و اجتماعی و عالی ندارد. بلكه غرایز كافی است و به بیش از آن نیازی نیست. اما برای انسان مستمر و مرتبط با تمامی عوالم متیقن و محتمل و مظنون كه از استعدادهای او برداشت می‌شود، چاره‌ای جز پیوند با آگاهی كه به تمامی این مجموعه آگاه باشد، نیست. آدمی بیش از هفتاد سال است و حكومت، كه قلمروی آن وسیع‌تر از خانه و جامعه و دنیاست، حاكمی می‌خواهد كه بر این مجموعه آگاه باشد و بر این مجموعه مسلط باشد. اگر قدر و استمرار و ارتباط انسان ملاحظه نشود، می‌توان به همین حكومت‌ها با این شكل و شمایل‌های استبدادی و قراردادی و حكومت فلاسفه و دانشمندان و نخبگان دل خوش كرد و با روش‌های گوناگون به كنترل حاكم پرداخت و او را به كار مردم كشاند. اما اگر انسان در رابطه‌ای دیگر مطرح شود و در وسعتی دیگر بررسی شود، ناچار موضوع و شكل مسأله به طور كلی دگرگون خواهد شد.
و داستان هم به واقع چنین است كه انسان در هستی و كل نظام جهانی مطرح است. مسأله این است كه انسان هم استمرار دارد و هم در این استمرار اتصال و پیوند دارد، پیوندی با جامعه و پیوندی با كل نظام و با كل هستی. این تنگ چشمی است كه انسان فقط در محدوده‌ی جامعه و هفتاد سال دنیا مطرح شود، همین طرح غلط و محدود است كه دیدگاه او را در مسأله‌ی حكومت و رهبری محدود و تاریك می‌سازد. اگر این دید محدود و طرح غلط را كنار بگذاریم و انسان را در كل هستی مطرح كنیم، ناچار این انسان با این پیوند و ارتباط به حكومتی نیاز دارد هماهنگ با نظام هستی و به حاكمی نیاز دارد آگاه به این نظام و به قانونی نیاز دارد منبعث از این نظام و واقعیت. این چنین حكومت و قانون و حاكمی، مردمی، انسانی، واقعی، و حقیقی خواهد بود. در این دیدگاه و با این بینش وسیع و مترقی است كه طرح امامت شیعه جان می‌گیرد و مفهوم می‌شود. در این بینش، حكومت، امامت است و حاكم، امام و قانون، قانونی هماهنگ با كل این نظام. در این دید حاكم باید به تمام روابط انسان با هستی آگاه باشد و از تمام نظام باخبر باشد و گذشته از این آگاهی، باید از جذبه‌ها و كشش‌ها آزاد باشد كه خلق را به راهی دیگر نكشد و شتر حكومت را بر در خانه‌ی خویش نخواباند.
جمع این آگاهی و آزادی می‌شود همان عصمت كه ملاك انتخاب حاكم است و در هنگامی كه معصوم را نپذیرفتند، كار ولی فقیه - آن هم فقیهی كه نشانه‌ها و علایمش را خود معصوم بیان كرده است - این است كه این زمینه‌ها را فراهم كند و به معصوم دعوت نماید و پرچم او را برافرازد و با تربیت مهره‌های كار آمد و دگرگون كردن تلقی توده‌ها و تشكیل حكومت دینی، زمینه ساز ظهور آن حضرت و حكومت جهانی و فراگیر او باشد.
در هر حال، این چنین طرحی می‌شود طرح حكومتی تشیع و این چنین طرحی با چنین بینش وسیع و مترقی، سزاوار این همه خون در تاریخ و این همه شور و حماسه در جامعه‌ی انسانی است. ما امامت شیعه و طرح حكومتی تشیع را فقط این گونه می‌توانیم بفهمیم و در این جایگاه می‌توانیم لمس كنیم. یك مسأله‌ی مهم این كه این حاكم را تحمیل نمی‌كنند، فقط در دسترس می‌گذارند. این تویی كه باید آن را كشف كنی و برداری. تویی كه برای استخراج نفت چراغت و سوخت كارخانه‌ها و ماشین هایت این قدر كوشایی و كشف می‌كنی و بهره برمی‌داری، باید به خاطر نیاز عظیم‌تری كه نیاز تو را در هستی تأمین می‌كنند و تو را و جامعه‌ات را از سطح دام پروری بالا می‌آورد، بكوشی و برای این كوشش مهره هایش را بسازی و افرادش را آماده كنی.
خدا برای انسانی كه در هستی طرح شده و با كل نظام رابطه دارد، حاكمی انتخاب كرده و در دسترس گذاشته است و او را با ملاك عصمت یعنی آگاهی و آزادی همراه ساخته است تا در هر دوره، آن‌ها كه می‌خواهند به پا خیزند و مهره‌هایش را فراهم سازند.
امامت، طرح آن هایی است كه در این زندان نمانده‌اند و انسان را در جایگاه خودش طرح كرده‌اند و امام جلودار كسانی است كه جلوتر از زمان را می‌خواهند. چون امام بر اساس واقعیت هایی، حكومت و رهبری می‌كند كه هنوز علوم انسانی آن را كشف نكرده‌اند و جلوتر از علم و جلوتر از زمان و آگاهی انسان است؛ چون چنین امامی ضرورت دارد. پس وجود دارد و چنین امامی را تو باید كشف كنی و چنان امامتی را تو باید زمینه ساز باشی.
با این بینش، تولد چنین امامی یك ضرورت است، حتی اگر تمامی تاریخ بر آن بشورند و تمامی قدرت‌ها و حكومت‌ها آن را نخواهند حكومت هایی كه در چار چوبه‌ی منافع خویش و یا در محدوده‌ی هفتاد سال دنیا حكمران هستند و انسان‌ها را به بیگاری كشیده‌اند و آن‌ها را تا سر حد یك جامعه‌ی دام پروری به ابتذال كشانده‌اند و در مداری بسته به چرخ انداخته‌اند.


این امام ضرورت دارد. پس وجود دارد. پس متولد می‌شود، در حالی كه تمام قدرت‌ها و چشم‌های خلیفه‌ی عباسی برای نابود كردنش بیدار نشسته‌اند؛ كه موسی در دامن فرعون بزرگ می‌شود و در حقیقت، فرعون‌های حاكم تاریخ، خود زادگاه موساهای تاریخ هستند.موساهایی كه حكومت محدود آن‌ها را در هم می‌شكنند و انسان را در جایگاه خودش در هستی رهبری می‌كنند تا تمامی رابطه‌های انسان، حساب شده و هماهنگ باشد. ما تولد چنین امامی را پیش از آن كه از دهان تاریخ و شهادت تاریخ بشنویم، از شهادت همین ضرورت شنیده‌ایم و باور كرده‌ایم كه انسان در این هستی، پیوند و رابطه دارد و به این رابطه‌ها آگاهی ندارد. پس رسالتی می‌خواهد و امامتی؛ رسالتی كه قانون این رابطه‌ها را بیاورد و امامتی كه در هر نسل جلودار آن‌ها و امام زمان‌شان باشد.
كسانی كه این گونه اضطرار به ولی را احساس كرده‌اند، می‌توانند از جان و مال خود در راه این حق عظیم و پیمان الهی بگذرند و هستی خود را فدای امام كنند و هم چون یاران حسینی ـ علیه السّلام ـ جلوی او سرخ و گلی ظاهر شوند؛[18] كه بدون ولی، زندگی محدود و كور است و با او مرگ، استمرار و حیات جاوید است.[19] این بینش، آثار زیادی دارد و نه تنها بر انتظار ما از حجت و انتظار ما برای حجت مؤثر است كه بر تربیت و اخلاق و سیاست و حقوق و اقتصاد نیز تأثیر گذار است و تربیت و اخلاق دیگری را می‌طلبد كه در جای دیگری باید از آن گفت و گو كرد.

معجزات امام زمان(ع)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

امام زمان(عج) از شدت محبتی که به دوستان خود دارد، هر زمانی که شخصی او را یاد کند، نگاهی به او می‌کند و سزاوار است که یاد کننده به جهت احترام و تعظیم از جای خود برخیزد و از خدای تبارک و تعالی، تعجیل فرج ایشان را بخواهد.                                                             

     معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان‌هاست، اعتقاد به بشارت‌های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می‌تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی‌هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم‌دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می‌شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه‌های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می‌دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش‌های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن‌ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.

پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش‌ها و پاسخ‌ها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ می‌دهد:

حضرت حجت(عج) ناظر بر اعمال امت است

 

*آیا امام زمان(عج) ما را می‌بیند؟

-طبق بعضی از آیات قرآن، خدای متعال در هر زمان و برای هر امتی، رهبرانی قرار می‌دهد که معصوم از خطا و اشتباه‌اند و در روز قیامت به اعمال آن‌ها گواهی می‌دهند، کسی که شاهد بر اعمال امت باشد، نباید در شهادتش اشتباه کند و نیز باید احاطه علمی بر همه اعمال امت داشته باشد، بنابراین امام زمان(عج) شاهد بر اعمال و رفتار ماست و اگر بخواهد می‌تواند ما را ببیند.

چگونه با امام زمان(عج) درد و دل کنیم

*آیا وقتی با امام زمان(عج) صحبت می‌کنیم، ایشان صدای ما را می‌شنود؟ در این صورت چرا جواب مار ا نمی‌دهد؟

-با توجه به مضمون روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده است، امام زمان(عج) از شدت محبتی که به دوستان خود دارد، هر زمانی که شخصی او را یاد کند، نگاهی به او می‌کند و سزاوار است که یاد کننده به جهت احترام و تعظیم از جای خود برخیزد، هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر و عطوفت نگاه می‌کند، پس از جای خود برخیزد و از خدای تبارک و تعالی، تعجیل فرج ایشان را بخواهد.

بنابراین قطعاً امام زمان(عج) صدای ما را می‌شنود، اما اینکه چرا حاجات ما را برآورده نمی‌کند، دلایل مختلفی دارد؛ مثلا شرایط استجابت دعا را فراهم نمی‌کنیم که از جمله آن‌ها ترک معصیت خداست یا اینکه برآورده شدن آن حاجت به صلاح ما نیست، مانند بیمار دیابتی‌ای که از ما درخواست شیرینی می‌کند (از آنجا که او را دوست داریم به درخواست او توجهی نمی‌کنیم) به این ترتیب، امام زمان(عج) نیز که مهربان‌تر از پدر و مادر است، برای تربیت ما بسیاری از خواسته‌های ما را به خاطر خودمان اجابت نمی‌کند.

راهکار ولی‌عصر(عج) برای حل مشکلات فقهی مسائل جدید

*چرا امام زمان(عج) رساله ندارد و به وسیله فقها رساله‌ خود را در اختیار مردم قرار نمی‌دهد؟

-روشن است که امام مهدی(عج) در غیبت به سر می‌برد و یکی از نتایج زندگی غایبانه این است که ما به آن حضرت دسترسی نداریم تا از ایشان تقاضای رساله کنیم؛ اما این به معنای مکلف نبودن مؤمنین از عمل به احکام شرعی نیست. از این رو امام زمان(عج) در توقیع اسحاق بن یعقوب که به دست نایب دوم امام، یعنی محمد بن عثمان صادر شد، فرمود: «و اما رویداد و پیش آمدهایی که در آینده روی خواهد داد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا ایشان حجت من بر شمایند و من حجت خدا هستم».

علاوه بر این، دائماً مسائل جدیدی پیش می‌آید که نیازمند جواب امام است و از آنجا که دسترسی به امام ممکن نیست و نمی‌‌توان جواب آن‌ها را از امام جویا شد، لذا باید به فقها رجوع کرد و احکام دین را از آن‌ها آموخت.

 

امام مهدی(عج) خدا را با چشم عقل و قلب می‌بیند

*آیا امام مهدی(عج) خداوند متعال را می‌بیند؟

-برای پاسخ به این سؤال مضمون حدیثی را می‌آوریم که شخصی از امیر‌المومنین(ع) پرسید: یا امیر‌المؤمنین(ع)! آیا هنگام عبادت خدایت را دیده‌ای؟

امام(ع) فرمود: آگاه باش! من هرگز خدایی را که ندیده باشم، عبادت نکرده‌ام.

آن شخص گفت: خدا را چگونه دیده‌ای؟، امیر‌المؤمنین(ع) فرمود: «بدان، خدا را با چشم نمی‌توان دید، ولی با قلب می‌توان او را درک کرد»، یعنی خدا را با چشم سر نمی‌توان دید، ولی با چشم قلب می‌توان پی به وجود خدا برد.

بنابراین امام مهدی(عج) نیز خدا را نه با چشم ظاهری بلکه با چشم عقل و قلب می‌بیند؛ زیرا خدا جسم نیست که با چشم ظاهری قابل دیدن باشد.

شمه‌ای از معجزات مهدوی از سبز کردن چوب خشک تا طی‌الارض و نداشتن سایه

*معجزات امام مهدی(عج) چیست؟

-معجزاتی که از ناحیه آن حضرت در غیبت صغرا به وقوع پیوسته بسیار است. در برخی روایات پاره‌ای از معجزات حضرت ذکر شده است که به صورت خلاصه و فهرست‌وار و با ارجاع به متن حدیث در ذیل می‌آوریم:

1- سبز کردن چوب خشک؛

2- نرم کردن سنگ سخت؛

3- سخن گفتن پرنده‌ای به امر حضرت؛

4- جوشش آب و آذوقه از زمین؛

5- طی‌الارض و نداشتن سایه؛

6- کندی حرکت زمان؛

7- قدرت تکبیر؛

8- عبور از آب؛

9- ندای ابر؛

برای مطالعه بیش‌تر، به فصل ششم از کتاب «نجم ‌الثاقب» محدث نوری مراجعه کنید.

زندگینامه سردار رشید اسلام سید منصور نبوی

در سوم ارديبهشت سال 1343 در روستاي بالا هولار از توابع شهرستان ساري كودكي به دنيا آمد كه نام سيد منصور را بر وي گذاشتند. سيد منصور كه از سلاله ي پاك و مطهر رسول خدا(ص) بود، در دامن مادري مهربان و روي دستان پدري زحمت كش رشد يافت. در سال 1349 بود كه وارد دبيرستان شد و هر سال با نمرات خوب درسش را تا پايان دروس ابتدايي به پايان برد. مدرسه راهنمايي تحصيلي حر هولار حضور سيد را به مدت 3 سال در خودش حس كرد. پس از اتمام دروس راهنمايي، براي ادامه تحصيل به شهرستان ساري عزيمت نمود.

در همين زمان بود كه طليعه انقلاب اسلامي دميدن گرفت.
سيد منصور نبوي هم چون ساير جوانان اين مرز و بوم به تظاهرات بر عليه رژيم شاه مي پرداخت. در انتقال افكار ضد پهلوي به منطقه ي كليجانرستاق ساري نقش بي بديل ايشان فراموش ناشدني است.
با به ثمر نشستن انقلاب اسلامي، به ادامه تحصيل پرداخت. در حال گذران تحصيل انجمن اسلامي را در روستاي بالا و پايين هولار راه اندازي كرد. با توجه به وجود افكار گوناگون در آن زمان، جوانان زيادي را در انجمن اسلامي عضو نمود. هنوز بيش از دو سال از طلوع انقلاب اسلامي نگذشته بود كه ارتش حزب بعث عراق به فرماندهي صدام حسين و در 31 شهريور 1359 از زمين، دريا و هوا به كشورمان حمله نمود. جوانان كشور با فرمان امام خميني مبني بر دفاع از اسلام و كشور وارد جبهه ها شدند. سيد منصور نبوي با فرمان امام كه فرمود بودند: دفاع واجب است م به سوي جبهه ها بشتابيد، خودش را در جرگه ي دلير مردان جنگ قرار داد و از همان روز هاي اول جنگ، پس از فراگيري اموزش نظامي به جبهه ها رفت. از كوه هاي سربفلك كشيده ي كردستان گرفته تا رمل هاي شني جنوب رشادت هاي ايشان را از ياد نخواهد برد. او در اكثر عمليات هايي كه سپاه پاسداران و يگان لشگر 25 كربلا در آن حضور داشت، شركت جُست و به دفعات نيز مجروح گرديد. عمليات هاي والفجر 8،6،5،4 ، بدر، خيبر، قدس 2، 1، كربلاي 8، 5، 4 از جمله عمليات هايي بود كه سيد منصور نبوي در آن هل حضور داشت.
سيد منصور نبوي با اين كه در جبهه بود اما توانست در سال 1360 ديپلم بگيرد و حتي در آزمون هاي دانشگاه فنون امام حسين (ع) و دانشگاه عالي سپاه با رتبه عالي قبول شود. عليرغم توصيه ي دوستان، از رفتن به دانشگاه به دليل اهميت دادن به حضور در جنگ، خود داري كرد. در سال 1363 با دختري پاك و مومنه ازدواج كرد كه حاصل آن زينب السادات 11 ماهه در حين شهادت و پسرش به نام سيد منصور همنام پدر بود كه 3 ماه بعد از شهادت پدر به دنيا آمد.
سيد منصور نبوي به دليل تجارب ارزشمند حضور ممتد در جنگ و استعداد هاي فراوانش، در لشكر 25 كربلا مسئوليت هاي گوناگوني را تجربه كرد كه آخرين آن، فرمانده طرح و عمليات لشكر 25 كربلا بود.
ايشان در بين رزمندگان لشكر به سرباز امام زمان (عج) مشهور بود. چرا كه سبب آشنايي بسياري از رزمندگان لشكر با دعاي عهد بود. و استمرار و اصرار ايشان بر خواندن دعاي عهد زبانزد خاص و عام بود. سرانجام اين مرد الهي با دوستان بزرگوارش محمد حسن طوسي قائم مقام فرماندهي لشكر و عليرضا نوبخت فرمانده يكي از تيپ هاي لشكر 25 كربلا در تاريخ 19/ 1/ 1366 و در حالي كه افتاب داغ و سوزان بر دشت تفديده ي شلمچه مي تابيد و در حالي كه در نزديك ترين موضع به دشمن و براي شناسايي رفته بودند، براي هميشه از زمينيان فاصله گرفتند و آسماني شدند.
سيد منصور نبوي همانند ققنوس پرنده ايي كه در آتش بال هايش را مي سوزاند، براي دفاع اسلام و كشور سوخت، تا درخت انقلاب اسلامي براي هميشه جاودانه بماند.